تحولات لبنان و فلسطین

قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: «مهدعليا» مادر ناصرالدين‌ شاه در تاريخ دوره‌ي قاجار، حضوري همه جانبه و انکار ناپذير داشته است.

ماجرای مادر ناصرالدین شاه و سرسپردگی به انگلیسی ها!

اگر شاه قاجار بر تخت سلطنت می نشسته و به اميران و زيران خويش در رابطه با کارهای مملکتی دستور می ‌داده است، مهد عليا در قصر خويش، دور از تاج و تخت رسمي شاهانه، سر رشته‌ ی ناديدنی و گاه حتی ناخواندني بسياری از کارها را در دستان خود داشته است. اي کاش اين قدرت ناديدني و گسترده، تنها در جهت آباداني کشور به کار می ‌رفت. دريغ عميق انسان بر آنست که نادانی و فساد، آن همه هوشياری و توانايی انسانی را در راه بيداد و ويرانگری به کار انداخته بود.

نفوذ زنان درباري و خواجه‌ سرايان حرم در امور مملکتی، بدون ترديد در ساختار سياسي کشور نيز تأثير داشته‌است. شوراهای غير رسمي که در حرم با حضور زنان و سوگلی ‌ها و به ‌ويژه شخص «مهدعليا» مادر «ناصرالدين‌شاه» صورت می ‌گرفته، در بسياري مواقع نقشي مخرب داشته‌است. ملک جهان خانم قوانلوی قاجار فرزند محمدقاسم خان قوانلو، امیر کبیر و سردار کل لشکر، و بیگم جان فرزند فتحعلی شاه در 1220ق متولد شد؛ چنانچه فاطمه معزی درباره وی می نویسد: تبار او از دیگر مهدعلیاهای دوره قاجاریه «انجب» بود، چه از جانب پدر چه از جانب مادر واین خود پشتی محکم برایش محسوب می شد. در 1234 به دستور فتحعلی شاه محمد میرزا فرزند عباس میرزا از آذربایجان به تهران آمد تا با ملک جهان خانوم نوه دیگر شاه ازدواج کند. ملک جهان خانم در زمان ازدواج چهارده سال داشت. این ازدواج نیز بنا بروصیت آقا محمدخان به فتحعلی شاه صورت گرفت تا بار دیگر قوانلوها با برخورداری از حمایت دولوها سلطنت را احاطه کنند. به مناسبت این ازدواج به دستور شاه «در میادین دیوانخانه و بساتین عمارات پادشاهانه، اساسی عجیب و اسبابی غریب بنیاد نهادند و تمامت شهر را به آذین بستند».

نخستین فررزند حاصل از این ازدواج در دوره ولایتعهدی پدر، در ششم صفر سال 1247 در دِهِ کهن میر در نزدیکی تبریز متولد شد و ناصرالدین نام گرفت که باز هم بنا به وصیت شاه شهید ولیعهد خوانده شد. یک سال بعد ملک زاده خانم دومین فرزند ملک جهان خانم و محمدمیرزا متولد شد. ملک جهان خانم با عباس میرزا نایب السلطنه مناسبات خوبی داشت و مورد توجه ولیعهد بود. عباس میرزا در مکتوبی خطاب به وی او را «نور چشم عزیز» خواند و وصایای خود را در مورد امور سلطنت برای ناصرالدین میرزا  خطاب به وی نوشت، در پایان نامه از ملک جهان خانم خواست که «این نوشته من نزد شما باشد به موقع به محمدمیرزا بده بخواند.»

با فوت عباس میرزا نایب السلطنه و یک سال بعد از آن فوت فتحعلی شاه، محمدمیرزا در 14 شعبان 1250 بر تخت سلطنت نشست. موقعیت ملک جهان خانم کاملا متفاوت با مادر شوهر دولوی خود بود چرا که در این زمان مادر تنها فرزند ذکور محمدشاه بود و با توجه به قوانلو بودنش بر دربار تسلطی بیشتر داشت. تنها رقبای جدی فرزند وی برادران محمدشاه بودند که این منصب را حق خود می دانستند. در این اختلاف دست مهدعلیای دوم در دست فرزندان خود بهمن میرزا و قهرمان میرزا و برادرش آصف الدوله بود. برادران محمدشاه اعتقادی نداشتند که با توجه به حضور آنان فرزند سه ساله او به منصب ولایتعهدی منصوب شود، اما محمدشاه بر سر انتخاب خود استوار ایستاد و در سال 1251 ناصرالدین میرزا را به ولایتعهدی منصوب کرد. سجع مهر ملک جهان خانم از این پس چنین بود:«ولیعهد شه را مهین مادرم». ملک جهان خانم نیز که چندان در نزد همسر خود محبوبیت نداشت ترجیح داد فرزند خود را در دارالسلطنه تبریز تنها نگذارد و بر تربیت وی نظارت داشته باشد. او برای تعلیم دو فرزند خود از زنی فرانسوی معروف به مادام عباس گلساز امداد گرفت که از ندیمان و مشاوران او محسوب می شد و پس از بر تخت نشستن ناصرالدین شاه به مترجمی خادمان حرم منصوب شد.

محمدشاه به همسر دیگر خود خدیجه چهریقی علاقه بسیار داشت و در سال 1255 فرزندی از وی حاصل شد که او را همنام پدر شاه، عباس میرزا نامید. در سندی به جای مانده می توان بی لطفی محمدشاه را نسبت به ملک جهان خانم مشاهده کرد. ناصرالدین ولیعهد در مکتوبی به حاج میرزا آقاسی از وی خواستار افزایش مقرری دو دایی خود شده در ضمن می نویسد:«والده سرکار به جهت نرسیدن، بعد رسیدن مواجب سنوات ماضیه و مخارج ابواب توقع و تکلف که به مردم می نمایند قریب ده هزار تومان مقروض شده قراری در قرض ایشان داده شود». و محمدشاه در پاسخ نوشته است:«اگر خرج بیهوده بکنند ما که ضامن نیستیم آنچه مواجب دارند، آن اگر نرسیده واجب است که برسد و برسانیم». رقابت برای نیابت سلطنت امری نبود که با انتصاب ناصرالدین میرزا به ولایتعهدی از بین برود و با توجه به بیماری محمدشاه و وخامت حال وی این مبارزه ادامه داشت و بیشترین رقابت با ولیعهد از سوی برادر تنی شاه بهمن میرزا و با حمایت مهدعلیای فعلی صورت می گرفت، اما با وخامت بیشتر حال محمدشاه در 1263 و آشفتگی اوضاع ملک جهان خانم، با کلنل جستین شیل سفیر انگلستان در ایران ارتباط گرفت و خواستار حمایت سفارت انگلستان از فرزند خود شد. شیل در پاسخ به این درخواست او را مطمئن به حمایت انگلستان ساخت.

با فوت محمدشاه ملک جهان خانم در قصر نیاوران به عزاداری پرداخت و مهد علیای دوم در قصر خود که در امامزاده قاسم بود «موی بکند». مهد علیای جدید در حین عزای همسر نگران تاج و تخت به جای مانده و فرزند خود در تبریز نیز بود، به همین جهت عزا را کنار گذاشت و حکومت را در دست گرفت. از اولین اقدامات وی قلع و قمع جایگزین خطرناکی چون عباس میرزا بود. عباس میرزا در خاطرات خود ادعا می کند مهد علیا برادران خود را مامور کرده بود که به محض خروج وی از اندرون او را گرفته کور کنند. اما سفارت انگلیس بنا به تقاضای فرهاد میرزا معتمد الدوله، برادر محمدشاه عباس میرزای نه ساله را تحت الحمایه خود قرار داد و حال خطر کمتری وی را تهدید می کرد. فرهاد میرزا خود از کسانی بود که به خشم مهد علیا دچار و تبعید شد. اقدام بعدی وی عزل حاجی میرزا آقاسی و راندن وی از تهران و انتصاب میرزا نصرالله صدر الممالک اردبیلی به صدارت بود. سپس برای آن که رابطی بین خود و دیگر سران داشته باشد به جای استفاده از برادران خود علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه را به وزارت برگزید. قدرت واقعی در دست ملک جهان خانم بود. شورایی از بزرگان حکومت تشکیل که به مشکلات رسیدگی و برای امور کشوری تصمیم گرفتند، اما تصمیمات از طریق علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه وزیر مهد علیا به استحضار وی می رسید و اگر مورد تایید وی بود به مهرش ممهور می شد تا قابلیت اجرا پیدا می کرد. مهر او خود نشان از اقتدار وی دارد: «شه جم نگین را مهین مادرم» و یا: «مهین مادر ناصرالدین شهم».

بازگشت میرزا آقا خان نوری از تبعید به تهران ازجمله دیگر وقایعی بود که در این دوره روی داد. این حرکت وی با مخالفت بسیاری از بزرگان مواجه شد، اما برای مهد علیا توصیه کار دار سفارت انگلیس سرهنگ فرانسیس فرانت مهم تر از مخالفت های سران بود. سرهنگ فرانت در نامه ای به ملک جهان خانم حضور میرزا آقا خان را در ساختار حکومت «اساسی» خواند و مهد علیا نیز با شعف او را به الطاف شاه درمورد میرزا آقاخان مطمئن ساخت.

مهد علیا برخلاف میل امرای ارگ در نامه ای به میرزا آقاخان خیر مقدم گفت و او را در عمارت خورشید در داخل ارگ سلطنتی جای داد. خبر بازگشت میرزا آقاخان نوری چندان موجب شادمانی ناصرالدین شاه- که در راه دارالخلافه بود- نشد و او در مکتوبی از میرزا آقاخان خواست تا به کاشان بازگردد، اما میل مهد علیا و سفارت انگلیس بر ماندن وی در تهران بود.

با ورود شاه جوان در روز بیست و یکم ذی القعده به طهران، مهد علیا تخت وتاج را به وی سپرد و بار دیگر راهی اندرون شد، اما این ظاهر ماجرا بود و زنی چنین مقتدر حاضر به ترک صحنه سیاست نبود، خصوصا که شاهد آن بود که فرزند تاجدارش را دیگر نیازی به وی نیست و رقیبی جدید به نام میرزا محمدتقی خان امیر نظام در صحنه حاضر شده که بر شاه جوان حاکم است. ناصرالدین شاه در بیست و دوم ذی القعده تاج کیانی را برسر گذاشت و با وجود مخالفت «مهد علیا و تمامت شاهزادگان و قاطبه اعیان و بزرگان و جمهور قواد سپاه و صنادید درگاه» میرزا محمدتقی خان امیرنظام را به صدارت منصوب کرد. ناصرالدین شاه برای حل مشکل میان مادر و میرزا محمدتقی خان تصمیم گرفت که تنها خواهر تنی خود ملک زاده خانم را که در این زمان 16 سال بیشتر نداشت در ربیع الاول 1265 به عقد صدر اعظم پنجاه و پنج ساله خود درآورد تا شاید این خویشاوندی مهد علیا را آرام کند، اما این اقدام نه تنها رضایت بلکه مخالفت مهد علیا را موجب شد که نگران افزون شدن قدرت امیر نظام از این طریق بود و خاندان سلطنت نیز با سخره گرفتن پایگاه طبقاتی امیر به مخالفان این ازدواج پیوستند. این گونه راه برای امیر نه تنها هموارتر که بر مشکلات وی افزوده شد، خصوصا که او خود چندان میلی به این ازدواج نداشت و مجبور به ترک همسر نخست خود شد تا امر شاهانه را گردن نهد.

با بالا گرفتن اختلاف بین مهد علیا و امیرکبیر و شاه، به دستور شاه ملاقات های مادرش منوط به اجازه نامه کتبی از شاه شد و دربار وی تحت کنترل درآمد. این دوران از سخت ترین دوره های زندگی مهد علیا به نظر می رسد. رفتار شاه جوان و صدر اعظم او را آزرده می ساخت. مهد علیا که در زمان همسر نیز به چنین مشکلی بر نخورده بود هر هفته تحت عنوان زیارت به مکانی به نام بی بی زبیده در سر راه حضرت عبدالعظیم (ع) می رفت و ملاقات های خود را به دور از چشم مراقبان در این محل انجام می داد. همسر جستین شیل، سفیر انگلیس در ایران در محرم 1266 ق برای اولین بار به ملاقات مهد علیا رفت. در این ملاقات که جزییات آن با ظرافت تمام به تصویر کشیده شده است، لیدی شیل مهد علیا را صاحب مهم ترین موقعیت در دربار می داند و معتقد است: «او خیلی باهوش است و در اغلب امور مملکتی دخالت دارد و در ضمن اداره امور اندرون شاه نیز به عهده اوست». شیل به سوالات متعدد مهد علیا در خصوص تئاتر، مراسم و تشریفات و وضعیت زندگی ملکه ویکتوریا پاسخ داد. مهد علیا به این نتیجه رسید که «آدمی خوشبخت تر از علیا حضرت ملکه انگلستان در دنیا وجود ندارد. چون خانواده ای صمیمی، شوهری فداکار و قدرتی فراوان دارد». این تمام آن چیزهایی بود که او خود از آن ها محروم بود، خصوصا این کمبودها با حضور امیرکبیر پررنگ تر از گذشته به نظر می رسید. عداوت میان مهد علیا و صدراعظم به جایی رسید که به نقل از خود ناصرالدین شاه امیر از وی خواست تا به بهانه شکار تیری به مادر خود شلیک کند و تا هم او و هم امیر آسوده شوند. اختلاف میان امیر و مهد علیا در 1267 به اوج خود رسیده بود.

چندی بعد از این بود که ناصرالدین شاه در خصوص وفاداری امیر نسبت به خود دچار تردید شد و مهد علیا نیز چون همیشه به این تردیدها دامن می زد، اما این بار موفق تر بود. دستور خلع امیر درنوزدهم محرم 1268 صادر شد و چند روز بعد یکی از هواداران ملک جهان خانم، میرزا آقاخان نوری به صدارت منصوب شد. پس از عزل میرزا تقی خان از منصب امیرنظامی رای شاه بر آن قرار گرفت که او را به حکومت اصفهان یا فارس یا قم منصوب کند تا از تهران به دور باشد، اما امیر نپذیرفت و حکومت کاشان به وی پیشنهاد شد.

مهد علیا که تمایل داشت هرچه زودتر این دشمن دیرین را از تهران دور کند، در پیامی فوری به شیل از وی خواست: «قرار حکومت کاشان را برای میرزاتقی خان تمام کنم و مراقب جان امیر باشم». میرزا تقی خان تحت فشار به کاشان تبعید شد و عزت الدوله نیز برخلاف میل مادر و برادر، همسر خود را در این تبعید همراهی کرد. روایتی است که هنگام خداحافظی، میرزاتقی خان با لفظی تند مهد علیا را خطاب کرده که نشان دشمنی وی با مهد علیا بود. وزیر مختار انگلیس برکناری میرزاتقی خان را «بیشتر نتیجه توطئه و نیرنگ اندرون شاه که در راس آن مهد علیا» بود گزارش داد. تبعید و قتل امیرکبیر هم باعث بهبود روابط میان مادر و فرزند نشد و این کدورت میان آن دو باقی ماند. شاه این بار راهی دیگر در پیش گرفت و صدراعظم جدید خود را که مناسبات حسنه با مهد علیا داشت آگاه کرد که چنانچه «وجود مادرش یا هرکدام از نزدیکان دیگر مایه زحمت و گرفتاری باشند، آنان را به مکه روانه خواهد کرد». اختیاری که اگر صدراعظم پیشین داشت حتما آن را به مرحله اجرا درمی آورد. اما میرزا آقاخان نوری آگاه بود که مهد علیا هر چند منفور در نزد فرزند باشد نباید کنار گذاشته شود.

مشکل مهد علیا در دوره صدارت هفت ساله صدارت میرزا آقاخان نوری پشت کردن صدراعظم به او و مسئله مهم همسران محبوب شاه و انتصاب ولایتعهد بود. خصوصا زمانی که شاه تصمیم گرفت فرزند همسر محبوب خود جیران را به ولایتعهدی منصوب کند مهد علیا در نامه ای انزجار خود و ایل قاجار را از این امر ابراز کرد. مهد علیا در این میان نه تنها حمایت صدراعظم را از دست داد بلکه میرزا علی خان جاجب الدوله نیز به دشمنان وی پیوست و بر شایعات پیرامون مهد علیا افزود. مهد علیا که دستش از قدرت کوتاه بود به واسطه با شاه ارتباط برقرار می کرد.

یکی از مخالفان مهد علیا فرزند دیگر محمدشاه، عباس میرزا ملک آرا بود که در خاطرات وی به وضوح این نفرت را می توان مشاهده کرد و بیشترین سعی او نیز در نشان دادن چهره فاسد از مهد علیا است و خود چندان نفوذی در نزد شاه نداشت تا بتواند به گونه ای دیگر عمل کند. او در این خاطرات گاه مهد علیا را به داشتن مناسبات جنسی با برادر خودش عیسی خان متهم می کند و در جایی دیگر از زبان میرزاحسین خان سپهسالار به او نسبت های ناروا میدهد. در مورد اتهام همدستی بابیان برای ترور شاه نیز معتقد بود که به دستور مهد علیا میرزاحسین قمی متولی حضرت معصومه تحت شکنجه قرار گرفت تا به دخالت عباس میرزا در این ماجرا اعتراف کذب کند.

ازدواج دختران میرزاتقی خان امیرکبیر و عزت الدوله بنا به توصیه ملک جهان خانم که برتربیت آنان نظارت داشت صورت گرفت. تاج الملوک به عقد مظفرالدین میرزای ولیعهد و همدم الملوک به عقد سلطان مسعودمیرزا ظل السلطان درآمدند. با برکناری میرزا آقاخان نوری و تشکیل شورای دولتی به جای انتصاب صدراعظمی نو، اقتدار شاه افزون شد و گرچه مهد علیا جایگاه پیشین خود را نیافت، ولی از جهت آنکه رقیب سیاسی نداشت آسوده تر بود.

مهد علیا زمانی که فرزندش برای نخستین بار راهی فرنگستان شد در مکتوبی ضمن آرزوی سفری خوش نوشت: «این روزها دیگر رسیدن انزلی و نشستن دریا نزدیک است. همه را به گرفتن ختم و دعا مشغولم. ان شاءالله به شما خوش خواهد گذشت از تماشاها و سیاحت ها، ولی ان شاءالله به فراموشخانه تشریف نخواهید برد اگر ببرید شیر هشت ماه داده را حلال نخواهم کرد. ان شاءالله فراموش نخواهید کرد». این شایدآخرین توصیه وی به شاه بود و در نهم ربیع الثانی 1290، زمانی که ناصرالدین شاه در برلن بود ملک جهان خانم مهد علیا در تهران درگذشت. جنازه ی وی را به امانت در مسجد شاه نگه داشتند و با بازگشت شاه طی مراسمی با حضور درباریان او را در قم در صحن حضرت معصومه و در جوار محمد شاه دفن کردند.

او از زنان هنرمند دوره خود بود که به خطاطی، نقاشی و شعر می پرداخته، اما تنها چند بیت از شعرهای وی به جا مانده است:

از مرد و زن آن که هوشمند است                                               اندر همه حال سربلند است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.